آداب و رسوم يزد

نوروز  

تدارك رسیدن نوروز از اوایل اسفند ماه با خانه تكانی آغاز می شود. تمیز كردن خانه و شستن تمام وسایل از اعتقادات مردم این سرزمین و نشان از تغییری اساسی در زندگی است. چیدن سفره هفت سین یكی دیگر از اركان اصلی این جشن است. در این سفره، نمادهای سبزی، آب و همچنین نمادهای مذهبی دیده می شود. هنگام تحویل سال، افراد خانواده دور سفره هفت سین می‌نشینند و بزرگ خانواده دعای تحویل سال را می‌خواند. غذای سنتی این روز، سبزی پلو با گوشت است. بعد از تحویل سال، كوچك‌ترها به دیدن بزرگ‌ترها می روند و با تبریك سال نو، از آن‌ها عیدی می‌گیرند. در این دید و بازدیدها، با شیرینی و شكلات از میهمانان پذیرایی می‌كنند. دید و بازدیدهای عید تا روز سیزدهم فروردین به طول می‌انجامد.

سیزده به در  

مردم استان یزد در روز سیزدهم فروردین به سوی باغ ها، مراتع و سبزه زارها می روند و به پخت و پز غذا و شادی و تفریح می پردازند. دخترها در این روز سبزه گره می زنند و در دل آرزوی ازدواج می كنند. روز سیزده بدر برای عروس ها و دختران طلبیده (شیرینی خورده) نیز روز بسیار خوشی است؛ زیرا، در این روز مادرشوهر، خواهران شوهر و سایر اقوام داماد با عربونه و دایره زنگی به خانة عروس رفته و او را برای گردش و در كردن نحسی روز سیزده، به باغ و سبزه زار می برند.

مراسم عروسی  

مراسم ازدواج و جشن عروسی در شهرها و روستاهای مختلف استان یزد با اندكی تفاوت به یكدیگر شبیه‌اند. نخست خواهر و مادر پسر برای دیدن دختر به خانه آن‌ها می روند؛ اگر دختر را پسندیدند، هفته بعد با یك حلقه انگشتر، یك جفت كفش و یك جعبه شیرینی دوباره به خانه آن‌ها رفته و دختر را خواستگاری می‌كنند. چند روز پس از خواستگاری، اقوام داماد همراه با روحانی (عاقد) به خانة عروس رفته و عروس را بر سر سفره می‌نشانند. در سفرة عقد، بادام، گردو، فندق، فلفل سیاه، زنجبیل، دارچین، نقل، نبات، عسل، روغن، نان، پنیر و سبزی خوردن، ماست و میوه می‌گذارند.

مرگ و عزا  

پس از به خاك سپردن متوفی و خواندن نماز، به خانة صاحب عزا می‌روند و آش یا شله می‌خورند. این آش كه زردرنگ است و از ماش، برنج و روغن تهیه می‌شود، آش «پشت تابوت» نام دارد.
روز سوم در مسجد پرسه می‌گذارند و برای شادی روح متوفی قرآن می‌خوانند و از میهمانان با قهوه پذیرایی می‌كنند. بعد از ظهر به مزار رفته و فاتحه می‌خوانند.
روز هفتم به گورستان رفته و سر خاك كندر و نبات دود كرده و روضه می‌خوانند. سپس به خانه صاحب عزا برگشته و در اتاق متوفی، شمع روشن كرده، پارچة سیاهی پهن و روضه‌خوانی می‌كنند.
روز چهلم نیز از صبح زود شروع به پختن «سوروك» ـ كه نوعی نان روغنی زردرنگ است و از آرد و روغن ارده تهیه می‌شود ـ می‌كنند. این نان را بر سر مزار می‌برند، با نقل و شیرینی به مردم می‌دهند و روضه‌خوانی می‌كنند. هر شب جمعه نیز سر خاك رفته و به روضه‌خوانی و خیرات می‌پردازند.

نخل و نخل گردانی  

یكی از آیین ها و مراسم ویژة ماه محرم كه در تمام نقاط یزد برگزار می‌شود، آیین نخل بندی و نخل گردانی است. نخل از جنس چوب است و آن را به شكل  برگ درخت و یا  سرو می‌سازند. معمولا وزن نخل زیاد است و جا به جا كردن آن نیاز به كمك ده ها نفر دارد. نخل را به عنوان تابوت «سیدالشهداء» یا نمادی از تابوت شهدای كربلا می‌شناسند و ریشه سنتی كهن دارد. مردم یزد در گویش محاوره‌ای به آن «نقل» می‌گویند و معتقدند كه «نخل» یا «نقل» نشانی از قامت برافراشته شهدا است.

مراسم نخل‌بندی و نخل‌گردانی در یزد بدین صورت است كه چند روز پیش از شروع ماه محرم، «باباهای» (خادمان) میدان شروع به تزیین و آذین بستن نخل می‌كنند. آذین‌بندی نخل حداقل یك هفته طول می‌كشد. در طول این مدت، باباهای میدان، زیورآلات و وسایل مربوط به تزیین نخل را ـ كه قدمت آن‌ها به دورة صفویه می‌رسد ـ از انبار بیرون آورده و تمام روز را با پاهای برهنه به این امر می‌پردازند. بستن نخل نیاز به مهارت و سلیقه خاص دارد و خادمان میدان، شیوه‌های آن را از پدر و اجداد خود آموخته‌اند. آن‌ها ابتدا بدنة نخل را با پارچة سیاه می‌پوشانند، آنگاه روی پارچه سیاه را شمشیربندان می‌كنند. برای این كار، صدها شمشیر، قمه و خنجر برهنه ـ بعضی از آن‌ها جنس بسیار عالی دارد و نام سازندة آن‌ها بر روی آن‌ها نقر شده ـ را در دو ردیف بر دو بدنة نخل می‌بندند. به طوری كه هر دو طرف نخل، شمشیربندان می‌شود و هیچ جای خالی در آن باقی نمی‌ماند.
سپس تزیینات دیگری از قبیل آیینه‌های بزرگ قاب‌دار، منگله‌ها و دستمال‌های ابریشمی رنگی و زری را در دو سوی نخل می‌بندند و بر تارك آن جقه‌های فلزی از جنس فولاد و برنج و هم رنگ آن‌ها پرهای طاووس یا میوة انار می‌گذارند و نخل را مانند یك حجله، زیبا و خوش بو می‌كنند. در داخل آن نیز زنگ‌های بزرگی را با طناب می‌آویزند و بچه ها هنگام حركت، آن‌ها را به صدا در می‌آورند.
در روز بلند كردن نخل، ده ها تن از مردان محله، زیر پایه‌های نخل رفته و آن را با عظمت تمام به حركت در می‌آورند و چون جنازه‌ای با شكوه آن را از میان موج جمعیت عبور می‌دهند. نخل‌گردانان نخل را تا مسیری می‌برند و یا آن را چند بار دور حسینیه محل می‌چرخانند.
در اطراف یزد رسم بر این است كه درختان را وقف می‌كنند تا پس از كهنسال شدن، ساقه‌های آن‌ها را ببرند و نخل را با آن مرمت كنند . نخل‌سازی صنعت ظریفی است كه همگان از عهدة آن بر نمی‌آیند. استادان این رشته، شیوه‌های ساخت آن را به دیگران می‌آموزند. به دلیل اهمیت نخل و نخل‌گردانی در یزد، هم اكنون خانواده‌هایی در این شهر وجود دارند كه شهرت آن‌ها «نخل بند» و «نخل ساز» است.

دسته سقا  

در مراسم عزاداری امام حسین (ع)، گروهی از نوجوانان لباس سیاه می‌پوشند و لنگ قرمزی دور كمر خود می‌بندند. آن‌ها مشك روی دوش گذاشته و بازوبندی از قرآن مجید را كه با پولك‌های رنگارنگ و برگ‌های فلزی نقره‌ای رنگ تزیین شده، بر كتف خود می‌بندند و در صفی منظم با ذاكر و سردسته خود همخوانی می‌كنند. اگر فصل گرما باشد، یكی دو نفر هم در پشت صف با مشك پر از آب و یا شربت گلاب، به اهل مجلس و عزاداران آب می‌دهند. آن‌ها آب را در جام ابوالفضل (ع) ریخته و به مردم تعارف می‌كنند. دسته سقا یك علم چهار گوش دو پایه و یا یك علم سه گوش با تمثال حضرت ابوالفضل(ع) را با خود حمل می‌كنند.

کتل بستن  

در یزد به اسب زین كرده‌ای كه به طرز خاص آراسته شده و پیشاپیش دسته عزاداری حركت می‌كند،«كتل» می‌گویند. گاهی به گردن این اسب چند شال ترمه یا ابریشمی به رنگ‌های سبز و سرخ آویزان كرده و سر و صورت حیوان را با چند قطعه آیینه كوچك، نگین، قرآن و … آذین می‌نمایند و گاه بنا بر سلیقه شخصی و به تعبیری دیگر، پارچة سفید خون‌آلودی را بر پشت حیوان می‌كشند و چند قطعه چوب رنگ شده قرمز به نشانة تیر و پیكان در پارچه فرو می‌كنند. همچنین كبوتر خونی زنده‌ای را نیز بر پشت اسب می‌گذارند.
افسار این اسب یا كتل همواره در دست محافظ آن است و جلو دستة سینه زنی حركت می‌كند و محافظ آن مرتب سر و صورت حیوان را نوازش می‌كند. این حركت نمادین را «اسب و كتل» می‌نامند.

جشن نوروز  

زرتشتیان در شب قبل از نوروز، زمانی كه تاریكی آخرین شب سال رنگ می‌بازد، بر بام خانه‌های خود آتش می‌افروزند و فردای آن روز با گستردن سفره هفت سین و چیدن خوراكی‌هایی كه از قبل آماده كرده‌اند، جشن نوروز را آغاز می‌كنند. یكی از این خوردنی‌ها، پالوده مروارید است كه از اوایل زمستان برای تهیه گندم و نشاستة آن دست به كار می‌شوند. ششه (sese ) یا سبزه از ضروری‌ترین لوزام سفره هفت‌سین است. از پنجة كوچك (20 تا 24 اسفند) زنان با همكاری هم، به تهیه خوراكی‌های سنتی مانند نان شیر، كماج شیرین، نان پیه پیاز، حلوای سن، حلوای شكر می‌پردازند. همچنین آش هفت دونار یا ججه(gega)  را از هفت نوع غلات و حبوبات تهیه می‌كنند  و در مراسم مذهبی خاصی مصرف می‌كنند.

جشن مهرگان  

می گویند جشن مهرگان به مناسبت پیروزی ایرانیان بر «ضحاك» ستمگر به رهبری«كاوه آهنگر» بر پا شد. ایرانیان به شكرانه این پیروزی كه در روز «مهر» (دهم)  از ماه مهر روی داد، جشنی بزرگ بر پا كردند. این جشن شش روز به طول می‌انجامد. در برخی از روستاها جشن مهرگان  با ساز و شادمانی نیز همراه است و در روز پنجم جشن، گروهی از جوانان در محل آدریان یا سرچشمه قنات جمع شده و به شادمانی می‌پردازند.

جشن سده  

جشن سده همان جشن پیدایش آتش است كه از عهد باستان تاكنون رواج داشته است. چون این جشن را در صدمین روز زمستان برگزار می‌كنند، آن را جشن « سده» می‌نامند. ایرانیان باستان، سال را به دو فصل تابستان بزرگِ هفت ماهه و زمستان بزرگِ پنج ماهه تقسیم می‌كردند. چون از روز اول آبان كه زمستان بزرگ آغاز می‌شود تا دهم بهمن كه روز برگزاری این جشن است صد روز می‌گذرد، این جشن را سده نامیده‌اند.

 

جشن گاهان بار  

در آیین زرتشت اعتقاد بر این است كه «اهورامزدا» جهان مادی را در شش مرتبه آفرید و آن را «شش گاهان بار» می‌گویند و با زمزمه سرودی آن را جشن می‌گیرند و خدا را ستایش می‌كنند. مراسم هر«گاهان بار» به مدت پنج روز ادامه می‌یابد. گاهان بارها را جشن‌های فصلی نیز می‌نامند، زیرا به طبیعت و كشاورزی مربوط است و نشان‌دهنده شش مرحله آفرینش آسمان، آب، زمین، گیاهان، جانوران و انسان است. جشن‌های گاهان بار جزء جشن‌های مذهبی زرتشتیان محسوب می‌شود. در بامداد روز اول هر گاهان بار، در آدریان یا آتش ورهرام هر شهر، موبدان و مردم گرد هم می‌آیند و سرودهای اوستا را می‌خوانند. پس از آن، « لرك» ـ مخلوطی از هفت میوه خشك ـ پخش می‌كنند. «لرك» را روی چادری پهن و آن را با دانة انار و چند شاخه درخت مورد تزیین می‌كنند.
گاهان‌بارها عبارتند از:

  • گاهان‌بار یو زرم:  از دهم تا چهاردهم اردیبهشت ماه، آفرینش آسمان
  • گاهان‌بار میدیو شهم گاه (Maedio Shahem):  از هشتم تا دوازدهم تیرماه، آفرینش آب
  • گاها ن بار پیته شهم گاه (Paete Shahem): از بیست و یكم تا بیست و پنجم شهریورماه، آفرینش زمین
  • گاهان‌بار ایاثرم گاه  (Yathrwm):  از بیستم تا بیست و پنجم مهرماه، آفرینش گیاهان
  • گاهان‌بار میدیاریم گاه (Maeiarem): از دهم تا چهاردهم دی ماه، آفرینش جانوران
  • گاهان‌بار همس پت میدیم گاه (Hamas Path Maedem): از بیستم تا بیست و چهارم اسفندماه، آفرینش انسان
 جشن هیرومبا  

هیرومبا جشنی است شبیه آتش افروزی جشن سده كه هر سال در روستای «شریف‌آباد» اردكان برگزار می‌شود. تاریخ برگزاری این جشن با گاه‌شماری بدون كبیسه، هفته آخر ماه فروردین است.
زرتشتیان شریف‌آباد برای تهیه هیزم آتش هیرومبا به نیایشگاه «پیرهریشت» می‌روند. آن‌ها زمانی حركت می‌كنند كه پیش از غروب آفتاب به پیرهریشت برسند. آن‌ها اسباب و اثاثیه خود را با وانت یا الاغ می‌برند و شب در همان جا اقامت می‌كنند. سپیده دم روز بعد، مردان و جوانان پس از نیایش به صحرا می‌روند و بوته های خار را برای آتش هیرومبا جمع‌آوری می‌كنند. بانوانی كه در پیرهریشت مانده‌اند، ناشتایی تهیه كرده و آن را به صحرا می‌فرستند. پس از آنكه هیزم آماده شد، مردان به پیرهریشت برمی‌گردند و مراسم چوب زنی انجام می‌شود. مراسم چوب زنی این گونه برگزار می‌شود: كسانی را كه برای اولین بار در مراسم جمع‌آوری هیزم شركت كرده‌اند یا در آن سال صاحب فرزند شده‌اند، بر سر دست بلند می‌كنند و با شادی و سرور به او چوب می‌زنند. بستگان این شخص باید كله قندی تقدیم كنند تا او رها شود. با این كله قند شربت درست می‌كنند و آن را می‌نوشند. به هنگام عصر، هیزم ها را با وانت یا الاغ به شریف‌آباد می‌برند و در میدان كنار آدریان انباشته می‌سازند. سپس آتش می‌افروزند و مراسم مذهبی را گرداگرد آتش برگزار می‌كنند.
بامداد روز بعد، زنان شریف‌آبادی به محل آتش هیرومبا می‌آیند. خاكسترها را كنار می‌زنند. گلوله های سرخ آتش را در آتشدان گذاشته، به خانه خود می‌برند. در خانه با چوب سندل، كندر دود كرده و آن را دور خانه می‌چرخانند، آنگاه خارج می‌شوند و به سوی آدریان شریف‌آباد باز می‌گردند و آتش را به آتش‌بند (مسئول نگهبانی از آتش) می‌سپارند. جشن هیرومبا در گذشته در روستای «مزرعه كلانتر» نیز برگزار می‌شد.

 

مراسم سدره پوشی هنگامی كه دختر یا پسر به سن سدره‌پوشی می‌رسد (سن تكلیف، هفت تا ده سالگی ) مراسم جشنی از طرف والدین او بر پا می‌شود. در این مراسم كه اكثر افراد فامیل در آن حضور دارند، سفره رنگینی پهن می‌كنند و آن را با انواع نقل و شیرینی، خشكبار و یك مجمر آتش می‌آرایند. سپس دختر یا پسر كه قبلاً حمام كرده، سدره می‌پوشد و بر سر سفره حاضر می‌شود. در این موقع، موبد در حین خواندن دعای «اورمزد» بند بلند و باریكی را كه به «گشتی» معروف است، به پشت كمر سدره پوش می‌بندد و در پایان مراسم نقل و شیرینی تعارف می‌كنند.

مردم شهر یزد به دلیل موقعیت این شهر و اطلاق نام “دارالعباده” به آن، كمتر به موسیقی توجه نشان داده‌اند. بیشتر كسانی كه صدای خوب و خوش دارند، هنر خود را از طریق مجالس عمومی روضه‌خوانی و مداحی عرضه می‌كنند. از طرفی، چون فضای جغرافیایی این شهر در مقایسه با موقعیت‌های جغرافیایی همجوار، از طراوت و نشاط چندانی برخوردار نبوده، مردم آن كار و تلاش را بر تفریحات دیگر ترجیح داده‌اند. تنها سازی كه در یزد به عنوان ساز بومی و محلی نواخته می‌شود «عربانه» است. عربانه همان دایره است كه یزدی ها در مجالس شادمانی و عروسی می‌نوازند و سایرین با كف زدن و گاهاً با خواندن ترانه‌های محلی و رقص این ساز را همراهی می‌كنند.

پوشاكی كه زنان زرتشتی از آن استفاده می‌كنند عبارتند از: 

كلاهك:

كلاهك زنان زرتشتی از پارچه‌های الوان و زری تهیه می‌شود و از لحاظ تركیب و تزیینات شبیه كلاه‌های زنان  بندری است.

سدره:

پیراهنی است گشاد با آستین كوتاه و بدون یقه كه از پارچه سفید دوخته شده و زرتشتیان آن را زیر لباس‌های دیگر می‌پوشند. جلو سدره از گریبان تا سینه چاك دارد و در زیر چاك كیسه كوچكی به نام «كیسه كرفه» ـ به معنی ثواب و كار نیك ـ قرار دارد. واژه‌هایی كه در اوستا برای سدره آمده، «هومنو» و «ستره» است ـ به معنی لباس نیك‌اندیشی. سدره جامه ستایش و بندگی اهورامزدا و به منزله زره و جوشنی است كه پوشنده را از شر تمایلات نفسانی و صفات نادرست حفظ می‌كند.

پیراهن مولی:

پیراهنی یقه گرد با آستین‌های راسته و سر آستین حاشیه‌دار است كه معمولاً در پشت و جلو چاكی كوتاه دارد. دامن این پیراهن فراخ است و معمولاً پایین و دور تا دور آن را حاشیه می‌دهند. این پیراهن از زیر سینه تا پایین با تكه‌های مختلف تركیب می‌شود.

روسری:

پارچه‌ای رنگین با نقش و نگار و به طول سه متر و نیم و عرض یك متر است. آن را روی كلاهك می‌گذارند و برای ثابت ماندن بر سر، روی آن را با دستمال كلاغی می‌بندند.

شلوار:

پاچه‌های شلوار را از تكه‌های باریك پارچه‌های الوان و نقش و نگاردار می‌دوزند و بدین ترتیب جلوه خاصی به شلوار می‌دهند. دمپای شلوار را نیز به وسیله بند به دور ساق و مچ پا جمع می‌كنند و كمر آن لیفی است.

پوشاک مردان

جلیقه : نیم تنه ای از کرباس و در این اواخر از پارچه های «شعربافی» بود که گاه از آن به عنوان تک پوش استفاده می شود .

تنبون : تنبون که جنس پارچه آن از کرباس و به رنگ سرمه ای و یا سیاه بود و به عنوان شلوار مورد استفاده قرار می گیرد در این اواخر از پارچه هایی به نام «جیم» و مخلوطی دوخته می شود .

آرخُلُق : شبیه جلیقه است با این تفاوت که سراسر آن لایی پنبه دارد و لباسی گرم محسوب می شود .

قبا : پوششی بلند و گاه تا پشت پا است که از کرباس یا پارچه هایی به نام «مخلوطی» می دوزند و روی «پرن» و «جلیقه» یا جریقه می پوشند .

شال : پارچه ای به طول نزدیک به دو متر و عرض حدود 25 سانیتمتر ، ازجنس کرباس و به رنگ آبی یا سیاه بود . امروزه جنس آن از پارچه تترون است .

نمد : بالاپوشی از پشم خالص است که نمدمالان می مالند و بیشتر پوشاک زمستانی چوپانان محسوب می گردد .

چوقه : شبیه نمد بی آستین و از پشم گوسفند بافته می شود و مانند یک کت بلند بر روی لباس می پوشند .

آبدست : پالتویی از پارچه فاستونی یا ماهوت است که روی لباس می پوشند و به آن پالتو نیز می گویند و همانند چوقه، لباس زمستانی محسوب می گردد .

کلاه : یا عرقچین که نوع نخی آن زنان خانه دار می چیدند و کلاه « رسونی » نام داشت .

 

 پاپوش ها

ساغری : نوعی کفش چرمی نوک تیز ویژه زنان است .

گالش : کفش راحتی از جنس لاستیک که در سالهای اخیر معمول شد .

گیوه : تا چند دهه قبل رایج ترین پاپوش مردم اعم از زن و مردم ، گیوه و یا در اصطلاح محلی « کُوش » بود .
پاپوشی سبک و راحت که برای زنان از رویه ای ظریف تر ساخته می شود . گیوه مردانه را معمولاً کمر می کردند ، یعنی دور تا دور آن را نواری از چرم گاو یا شتر می دوختند که در صحرا و بیابان خار به پایشان نرود ولی امروزه همه از کفش های معمولی استفاده می کنند .

پاپیچ : یا به اصطلاح « پاتئه » نواری پارچه ای به طول یک تا دو متر که برای حفاظت از سرما و نیش مار و سایر گزندگان به ساق پا می پیچند و پاپوش مردانه محسوب می شود .

شرینی سنتی

حلوا توت یا حلو توتک : توت را می جوشانند و از صافی می گذرانند . سپس آرد گندم یا برنج به آن می افزایند و مجدداً می جوشانند تا روغن دهد ، آنگاه هل و دارچین به آن اضافه می کنند .

حلوا : برنج را با شکر و هل و گلاب می پزند و دارچین روی آن می ریزند .

جوز قندی : مغز گردو و بادام را کوبیده ، لای برگه شفتالو می گذارند و در آفتاب خشک می کنند .

حلوا تق تقک : چوبه را با مقداری شکر می پزند و مقداری زیادی کنجد بر روی آن می ریزند .

 

نان های محلی

کماچ – کماچ ساربانی – سورک – لتیر یا براتی – نان تابه ای – نان تیری – نان تنوری .