فصل زمستان درهمدان
شهر بسیار قدیمی همدان وآبادیهای اطراف آن، زمستانی طولانی وخیلی سرد دارد . هوا از اول ماه آذر چنان سرد می شود که مردم ناچارند کرسی بگذارند . در بعضی خانه ها با آنکه بخاری دارند کرسی هم می گذارند زیرا داشتن کرسی از واجبات است و تا زیر کرسی نروند حسابی گرم نمی شوند.
اگر کف اتاق هم سطح زمین باشد وزیر آن زیر زمین یا اتاق دیگری نباشد بهتر آن است که در زمین چاله بکنند.
چون چاله آتش را بهتر گرم می کند اما اگر بخواهند در اتاق های فوقانی کرسی بگذارند ناچار از منقل استفاده میکنند. وقتی هم هوا گرم شد وکرسی را برداشتند ، یک تخته را به اندازه دهانه چاله روی آن می اندازند واتاق رافرش میکنند .
بعضی ها خاکستر چاله را دور نمی اندازند وبرای سال بعد نگه می دارند زیرا نگاه داشتن خاکستر اجاق وچاله را مایه برکت وشگون می دانند .
در همدان که سرکه های خوب خانگی فراوان است زنان با سلیقه همدانی هنگامی که کرسی گذاشتند کمی سرکه در ظرفی می ریزند وزیر کرسی می گذارند تا بخار سرکه هوای کرسی و دود زغال را بگیرد و سر درد نیاورد .
در همدان بچه های کوچک وشیر خواره را که تحمل سرما ندارند روی کرسی می خوابانند تا جای گرم ونرمی داشته باشند وسرما نخورند .
رسم است که شب اول که کرسی می گذارند باید روی آن پلو بخورند به همین جهت شب اول کرسی گذاران در همه خانه ها پلو می خورند وعلاوه بران ظرفی پر از مویز یا شانی یا هر دو را بر روی آن می گذارند تا دوستان وآشنایان که می آیند بخورند وشادی کنند ومبارک باد بگویند .
در همدان زمستان را به چله بزرگه وچله کوچکه تقسیم می کنند . چله بزرگه چهل روز است واز اول دی شروع می شود وچله کوچکه بیست روز است که ازیازدهم تا آخر بهمن ادامه دارد .
چهار روز از آخر چله بزرگه وچهار روز اول چله کوچکه را چار چار می گویند.« ۶ تا ۱۴ بهمن ماه هر سال » در چله کوچگه هوا بقدری سرد می شود که اغلب حوض ها می ترکد .
چله کوچک گفته : اگر عمر من زیاد بود بچه را در گهواره از سرما می کشتم ودست زنان را نیز در تنور خشک میکردم. ده روز که از چله کوچک گذشت کوسه در می آید بعد از آن هم اسفند می رسد که ده روز اولش را اهمن وده روز دومش را بهمن و نه روز آخرش را « آفتاب به هود » می گویند .
چهل وپنج روز که از زمستان می رود نفس دزده می زند وپنجاه روز که گذشت نفس آشکار می زند نفس دزده که میزند یخها از زیر آب می شوند ولی نفس آشکار یخها را از رو هم آب می کند . اهمن وبهمن دو برادرند وآفتاب به هود خواهر آنهاست واین کوسه بچه های ننه پیرزن هستند .
اهمن وبهمن می روند سر کوه هیزم بیاورند اما برنمی گردند بعد ننه پیرزن دخترش را می فرستند او هم می رود وبر نمی گردد آنوقت ننه سرما با اینکه از سرما می لرزد از زیر کرسی بیرون می آید وبه طرف کوه میرود دنبال بچه هایش .
اما آنها را پیدا نمی کند سه روز در کوه می ماند وسرما را زیاد می کند بعد جارویی را آتش می زند ودور سرش می چرخاند ومی گوید « کو اهمنم ؟ کوبهمنم ؟ دنیا راآتش می زنم » آنوقت جارو را پرتاب می کند .
مردم معتقدند اگر جارو به آب افتد سال جدید پر از آب وباران می شود واگر به خشکی بیفتد خشکسالی در پیش است . مردم عقیده دارند شش ، هفت روز اول اسفند هوا گرم می شود وبعد دوباره سرد می شود که به این سرما اجوج ومجوج یعنی یاجوج وماجوج می گویند.
همچنین می گویند پیرزنی شتری داشت شتر آن در سرما آبستن می شود شتر پیرزن در سرما آبستن نشده بود پیرزن وقتی دید هوا گرم شده به سر کوه رفت وگفت: « خداوندا چرا سرما را نگه نداشتی تا شتر من آبستن بشود ؟ »
خداوند سرما را دوباره فرستاد تا شتر پیرزن آبستن شود . این سرمای پیرزن تا عید ادامه دارد همدانیها معتقدند که محل زندگی غول بیابانی سر کوه الوند است و وقتی که هوا مه آلود می شود می گویند غول بیابانی قلیان می کشد تا هوا گرم شود ودرختان میوه بیدار شوند ومیوه دهند .
وقتی آب از نودان می آید ویخ می زند می گویند آب چولور بسته «یعنی قندیل بسته .»
اگر کسی دستهایش را زیاد در آب سرد بزند ویخ کند می گویند دستهایش شده مثه چلور . وقتی کسی در هوای سرد از خانه بیرون بیاید وبخار دهانش یخ ببندد می گویند سرش یا ریشش وسبیلش قرول بسته است .
مثل مشهوری می گوید چهل و پنج زمستان بهتر از چهل وپنج تابستان است .
بیست روز به عید مانده باد نسبتا” گرمی می وزند که به آن شمل بادی می گویند که از زبان او اشعاری می خوانند که یکی از آنها این است :
شمل بادم ، شمل بادم ، شمل باد غم از دل می برم برف از بیابان
بگردم کوه به کوه ، دره به دره نیلم برف ویخ ما نه یه ذره
در نهاوند: موقعی که باران پائیزی جهت کشت وزراعت می بارد می گویند یک فرزند ومادری که هر دوی آنها اولین فرزند وپدر ومادرشان وبه اصطلاح اهل محل « نور چشمی » باشند باید کله یک الاغی را بشورند واعتقاد دارند بعد از برگزاری مراسم شستن سر الاغ ، حتما” باران خواهد بارید عقیده دیگر آنها این است که دعا کنند ودعای باران بخوانند .
عقیده دیگری نیز دارند که با ریختن آب بوسیله آفتابه در لانه سار باران خواهد آمد . در نهاوند چله بزرگ را آمل ، چله کوچک را ممل و به مادرشان دا میگویند . اگر در چله بزرگ وچله کوچک تگرگ بیاید می گویند چون دا احساس کرده که عمر بچه هایش رو به اتمام است در مرگ انها گردنبند خودش را پاره کرده و سوگواری می کند
مراسمی چون شب زنده داری شب یلدا یا شب چله بزرگ، کوسه گردی یا کوسه گلین،چله کوچک،چهارشنبه سوری و عرفه ازجمله مراسم زمستانی،سمنو پزان و چره گردان ازمراسم فصل بهار،خرمن کوبی وشیرواره از مراسم تابستانی و پاییزانه و قازیان از مراسم فصل پاییز است.
چمچمه خاتون،گاوبر،حشلی محلی از دیگر مراسمی است که برای باران خواهی یا افزایش خیرو برکت محصولات انجام می شود.علاوه بر این مراسم مذهبی چون مراسم سینه زنی و تعزیه خوانی ماه محرم و نیز اعیاد مذهبی و مراسم ماه رمضان و همچنین عید نوروزو آیین های خاص آن،در هر منطقه با توجه به سنت ها و فرهنگ خاص آن منطقه انجام می شود.
نوروز
مردم استان همدان با شروع ماه اسفند به خانه تکانی می پردازند و به استقبال عید وسال جدید می روند.نوروز عملاً از آخرین چهارشنبه سال با افروختن آتش در هر کوی وبرزن آغاز می شود. در این شب مراسم دیگری چوم فالگوش ایستادن- توسط زنان- وقاشق زنی که به صورت پوشیده و پنهان بر در خانه های اهل محل وآشنا صورت می گیرد.فال مهره که با خواندن شعرهای عامیانه ومحلی همراه می شود،از دیگر مراسم چهارشنبه سوری است.
روز عرفه
از دیگر مراسم قبل از تحویل سال،روز عرفه است که در آخرین پنجشنبه سال،اجرا می شود.در این روز مردم با خرما،مویز و حلوا بر سر مزار درگذشتگان می روند و خیرات می دهند.
تحویل سال نو
شب عید با آماده شدن سفره هفت سین که عموماً عبارت ازسیب، سیر،سبزه،سرکه،سنجد و سماق وآیینه و آب وسکه است،از راه می رسد.در این شب کودکان و نوجوانان مراسم شال اندازی یا شال دورکی را نیز انجام می دهند.
در این مراسم آنها شالی را از لبه بام یا روزنه تعبیه شده در سقف (باجه)به پایین می آویزند و با اشعار یا جملاتی ساده از صاحب خانه درخواست هدیه می کنند.صاحب خانه نیز تخم مرغ،پول و تنقلات و…در شال می پیچد وآن را تکان می دهد تا بالا بکشند.
هنگام تحویل سال،با روشن شدن شمع سفره هفت سین،همه اعضای خانواده گرد سفره جمع می شوند و با خواندن دعای تحویل سال و به جای آوردن نماز حاجت،سال جدید را آغاز می کنند.
پس از تحویل سال معمولاً افراد کوچکتر خانواده به دیدار بزرگان فامیل می روند وآن ها نیز متقابلاً به بازدید آنها می پردازند.دید و بازدید تا روز سیزده فروردین ادامه می یابد.
سیزده به در
روز سیزدهم عید مردم عموماًبرای گردش از خانه بیرون می آیندو به طبیعت روی می آورندو این روز را در باغ و دشت سر می کنند.در این روز برای دور ریختن قضا و بلا،سبزه نوروز را نیز از خانه بیرون می آورند و آن را در آب روان رها می کنند.
روز سیزده به در معمولاً غذا و تنقلات خاص خود را نیز دارد که شامل کوفته و آبگوشت است.مخلفات داخل کوفته شامل خرما،گردو، تخم مرغ،آلو،پیاز داغ و ادویه های مختلف است.با پایان سیزده به در،نوروزه نیز پایان می یابد.
دروغ روز سیزده به در و گره زدن سبزه از دیگر مراسم این روز است.
عزاداری
مراسم عزاداری ماه محرم وصفر در کلیه نقاط استان همدان تقریباً به یک شکل برگزار می شود.مردم استان در ایام محرم،در روزهای تاسوعا،عاشورا،سومین روز شهادت حضرت امام حسین(ع) و روز اربعین با تشکیل دسته های عزاداری به تکرار مرثیه هایی می پردازند که توسط مداحان خوانده می شود.
در هیات های عزاداری نیز به طور عام،از وسایلی چون علم،کجاوه،پالکی،چهل چراغ،پرچم،خیمه گاه،بیرق و گهواره علی اصغربه عنوان نماد عزا و سوگواری استفاده می شود.مراسم شبیه خوانی و تعزیه نیز در روزهای عاشورا و سوم در هر محله و هیات به نوعی اجرا می شود.
دو گروه از دسته های سینه زنی قدیمی همدان معروف به حیدری ها و نعمتی ها مربوط به دو محله قدیمی همدان،یعنی محله جولان و امامزاده یحیی هستند.هریک از این دوگروه دارای مراسم ویژه ای بودند.آن ها در روز عاشورا در محله جولان به اجرای مراسم عزاداری می پردازند و در سوم شهادت امام حسین (ع) از محله امامزاده یحیی بیرون می آیند.
مراسم ازدواج
مراسم ازدواج همدان در گذشته شامل موارد خاصی بود که امروزه بیشتر آنها تقریباً منسوخ شده است.این مراسم با خواستگاری (خازمنی کنان) شروع می شد و پس از آن نوبت بله برون،رخت بران،حنابندان،رخت داماد،عقدکنان و گرداندن عروس،شب عروسی وپاتختی روز بعد از عروسی و داماد سلام بود.هریک از این مراسم به تبعیت از سنت های هر روستا یا شهر انجام می شد.
خواستگاری:برای انجام مراسم خواستگاری چند نفر از بزرگان به خانه عروس می روند و مساله خواستگاری را مطرح می کنند.
بله برون:بعد از مراسم خواستگاری و دریافت جواب مثبت،تعدادی از فامیل درجه یک به خانه عروس می روند و در مورد تعیین مهریه و چگونگی برگزاری مراسم و نوع و مقدار خرید برای عروس صحبت می کنند و به توافق می رسند.
رخت بران:چند نفر از زنان فامیل برای اندازه گیری و دوختن لباس برای عروس به خانه عروس می روند و مقدار زیادی پارچه و شیرینی های مختلف چون نقل و نبات همراه می برند.
حنابندان:یک شب قبل از عروسی وبا شرکت جوانان فامیل برگزار می شود.عروس از این حنا به دست تمام مدعوین می زند.
رخت داماد:صبح روز عروسی تعدادی از جوانان پسر ودوستان داماد به گرد وی جمع می شوند و تحفه ها و لباسهاییی را که از طرف خانواده عروس برای او فرستاده شده،به داماد نشان می دهندو از میان لباس دامادی را به تن او می کنند.
عقد کنان:مراسم عقدکنان قبل از عروسی بر سر سفره عقد انجام می شودو تعدادی از دختران مجرد سفره ای بربالای سر عروس می گیرند و بر سر عروس قند می سابند و آرزوی برکت وشیرینی برای زندگی آینده عروس می کنند.
عروس چرخان:شب عروسی تعدادی از بزرگان و فامیل داماد به خانه عروس می روند و دو نفر از بزرگان ،عروس را از زیر قرآن رد می کنند و با صلوات از خانه بیرون می آورند و با شادی و سرور به خانه بخت می برند.
پاتخت:فردای روز عروسی فامیل و زنان کهنسال عروس به دیدن او می روند و تحفه هایی را که تدارک دیده اند به عنوان هدیه برای عروس می برند.همچنین مرسوم است که از طرف خانواده عروس شیرین پلو و شیرینی برای عروس برده شود.
داماد سلام:چند روز بعد که معمولاً بین 10 تا15 روز است،خانواده عروس،زوج جوان را به عنوان پاگشا به خانه خود دعوت می کنند.در این مهمانی هدیه ای به آنها تقدیم می شود.
شب هفت نوزاداناز جشنهاي بسيار مرسوم در سطح استان جشن شب هفت نوزاد مي باشد . اين مراسم همراه با ميهماني برگزار مي شود . به هنگام اذان مغرب ، اذان و اقامه را همراه با شهادتين در گوش نوزاد مي خوانند و نامهايي را كه براي او برگزيده اند در لاي اوراق قرآن كريم قرار داده و سپس اسمي را كه از لاي ورق قرآن مجيد بيرون آيد ، روي نوزاد مي گذارند.
غذا هاي سنتي
الگوی خوراک و مواد غذایی تشکیل دهنده آن تابع انواع محصولات کشاورزی و بومی موجود در منطقه است. در رژیم غذایی استان همدان معمولاً محصولات کشاورزی به صورت خشکبار و تازه استفاده می شود. انواع آش شامل بروش، تله کنجی، تاماشی، سرکوله، آبگوشت،بخچه گوشت،چنجه، نان شامل گرده، کاک، کولره، ساجی و فتیر و اقسام شیرینی ها مانند برساقی، سوجوق، باسوق، واگردک و پیکه چو و مرباها و ترشی ها نشان دهنده تنوع غذایی مردم استان است.
ورزش باستاني و زور خانه اي
منش و خصلت پهلواني و جوانمردي همواره در فرهنگ ملي ايرانيان جايگاه ويژه اي داشته. و اين خصلت در ورزشهاي زورخانه اي نيز تجلي يافته است. دراين رشته ورزشي مرشد ها به طور سنتي در زورخانه ها براي ورزشكاران ضرب مي نوازند و علاوه بر اشعار فردوسي در مدح علي ( ع ) نيز مداحي مي كنند. اين ورش ملي، مذهبي و سنتي داراي آداب و روسوم و اصطلاحات خاصي است، كه فقط به ذكر آنها بسنده مي گردد مانند : ورزش باستاني، زور خانه، سردم، مرشد، پهلوان، نوچه، نوخواسته، پيش كسوت، و داراي وسايلي است مثل: ميل، تخته شنا، كباده، سنگ، لنگ، شلوار كشتي وبازو بند. ورزش باستاني دراستان همدان نيز داراي سابقه ديرينه ايست. و هميشه خاستگاه پهلوانان وارستهاي بوده است. مانند : فيله همداني، علي ميرزاي همداني، احمد كوهكش، سيد احمد بطحايي، عزت الله گودرزي، پدر پهلوان علي اصغر گودرزي، پهلوان فتحعلي، پهلوان سيد ميرزا آقا سجادي ، پهلوان حاج مهدي بكتاشي، سيد حجت تويسركاني و … در حال حاضر شهر همدانداراي پنج زورخانه و در هر يك از شهر ستانهاي تابعه نيز، داراي يك يا دو زورخانه فعال مي باشند.
پوشاک استان شامل تن پوش،سرپوش و پای افزار است.با این که چهار محور فرهنگی در استان همدان قابل تمیز است،اما انواع و شیوه های پوشاک زنان و مردان اغلب مشابه است.بافت پارچه وکفش به ویژه گیوه قبل از ورود اجناس خارجی یا انواع کارخانه ای آن در روستاها و آبادی های استان متداول بود و به خصوص گیوه های شهرستان ملایر که “آجیده” نام دارد،از دست بافته های شاخص استان محسوب می شود.
پوشاک مردان
سرپوش:شامل انواع کلاه های پشمی و نخی است که در طرح های گرد وساده و رنگ های نخودی،خاکستری و مشکی دیده می شود. کلاه نمدی یاکلاو کرکی،لنگی یا شاپو،بخارایی،گنجه بورک،دری بورک و ایپ بورکی سرپوش های مردانه است که به فراخور فصل،کار و مناسبت های مختلف،به سر گذاشته می شود.
تن پوش:عمده ترین تن پوش مردانه که در تمام مناطق استان به نام های مختلف دیده می شود،”کونیک” است که در زبان کردی “کراس” خوانده شده وپیراهنی است که با یقه آخوندی که بلندای آن تاپایین کمر می رسد وجلوباز است.این تن پوش اغلب ازجنس کرباس است.جلیقه،سرداری،شلوار یا شووال،دن یا قوا،و کرک از دیگر تن پوش های مردانه محسوب می شود.
پاپوش:پای افزارهای مردان در گذشته که محصولات دیگر نقاط کشور کم تر به استان راه می یافت،عبارت بود از چاروق که در شهر اسدآباد به آن “آجی” می گفتند و رویه و کف آن از چرم گاو بود،گیوه یا “کلاش” که در نواحی ترک نشین به آن “تخته جوراب” نیز می گفتند ورویه آن نخی و کف آن از چرم بود و گاه به جای چرم از پارچه های کهنه فشرده نیز استفاده می شدو “گالش” که اغلب در فصل زمستان استفاده می شد.گالش امروزه نیز مورد استفاده قرار می گیرد.
پوشاک زنان
سرپوش:سرپوش های زنانه شامل چارقد،روبند،عرقچین و”کل ایاغی” یا”شده” بود.
چارقد:چارقد درمناطق کردنشین استان چون اسدآباد و تویسرکان “سربین” یا “سرکی” نامیده می شود و از جنس متقال،نجمه،اطلسی وابریشم است.چارقد معمولاً به رنگ مشکی با گل ها یا خطوط قرمز است.
روبند:از روبند امروزه بسیار کم استفاده می شود،در حالی که در گذشته اغلب زنان هنگام آمد وشد در مناطق شلوغ از آن استفاده می کردند.
عرقچین:عرقچین کلاه زنانه ای از جنس متقال یا مخمل بود که در رنگ های سفید یا مشکی مورد استفاده زنان قرار می گرفت.زنان با ذوق روستایی گاه دور عرقچین های خود را با سکه یا اشرفی تزیین می کردند.
“شده”:نوع دیگری از سرپوش زنانه است که امروزه به خصوص در مراکز شهری استفاده نمی شود.جنس آن از ابریشم و رنگ آن اغلب قرمز است ومعمولاً زنان مسن آن را به سر می کنند.
تن پوش
کونیک:تن پوش زنان استان همدان در گذشته نه چندان دور از پیراهنی آستین دار و جلوبسته تشکیل می شد که بلندی آن تا پایین کمر بود.یقه این پیراهن اغلب گرد بود و در جلوی سینه سه دکمه داشت.به این پیراهن “کونیک”یا “کراس” می گفتند.زنان جوان یا افراد متمول روی کراس جلیقه یا کلنجه هایی برتن می کردند که اغلب ازجنس ساتن یا مخمل بودو حاشیه های آن را بانوارهای رنگی و سکه تزیین می شد.
تومبان:تومبان یا”پاتول” را زنان زیر دامن های چین دارکوتاهی به نام شوال قری یا قرقره تومبان،می پوشیدند.جنس تومبان قری متقال یا گودری بودو در رنگ های سفید یا آبی استفاده می شد.
آرخالق:درفصول سرد،زنان کت های مردانه را که معمولاًپشمی یا مخملی است،برتن می کردند.این کت ها که آرخالق نامیده می شود هنوز هم از سوی روستاییان همدان مورد استفاده قرار می گیرد.
دوش لوق:دوش لوق پیش بندی از جنس متقال است که هنگام کار در مزرعه یا فعالیت های دامداری استفاده می شود.
پاپوش
بوتون:بوتون،پای افزاری زنانه که تمام قسمت های آن از جنس چرم است.این پای افزار جرباشماق،نلک وپاله نیز نامیده می شد.
ساغری:نوع دیگر پاپوش زنان ساغری نامیده می شد.ساغری رویه ای بافته شده از ریسمان و کفی چرمی داشت.
ارسی:ارسی پای افزاری پاشنه دار بود و شکل رسمی تری داشت و اغلب در مراسم و مناسبت ها پوشیده می شد.
گالش:گالش در زمستان یا هنگام کار مورد استفاده قرار می گرفت.امروزه زنان روستایی و شهری پای افزارهای تقریبا مشابه و منطبق بر مدل های روز به پا می کنند.
با توجه به حضور اقوام مختلف در این استان،پراکندگی زبان ها و لهجه های گوناگون در سطح استان به خوبی مشاهده می شود؛
زبان فارسی:اغلب ساکنان مرکز استان به زبان فارسی تکلم می کنند.
زبان آذری:اغلب ساکنان شمال غرب استان،به ویژه در شمال و غرب به زبان ترکی سخن می گویند.
گویش لری ولک:ساکنان ملایر،نهاوند وسامن به این گویش ها تکلم می کنند.
گویش کردی:اغلب ساکنان شمال غرب و غرب استان که در مجاورت استان های کرمانشاه و کردستان قرار دارند به زبان کردی صحبت می کنند.
بهرغم ساير گاهشماريهاي دوره اشكاني، كه در آنها طول سال بر اساس گاهشماري سلوكي بوده (كه خود برگرفته از گاهشماري شمسي ـ قمري بابلي بوده و بر اساس سالهاي قمري محاسبه ميشده)، در اين اسناد نوعي گاهشماري شمسي به كار رفته است. اين موضوع نيازمند بررسي است كه گاهشماريهايي كه طول سال در آنها بر مبناي سال شمسي محاسبه ميشده از چه زماني در ايران رواج يافتهاند و آرايه كبيسههاي آنها چگونه بوده است. موضوع استفاده از انواع گاهشماريهاي شمسي، در دوره پيش از هخامنشي، تنها در آثار دانشمندان اسلامي ذكر شده است (نک: همين بخش، قسمت الف: 1)، اما از شناسايي طول سالشمسي در زمان هخامنشيان گزارشهايي وجود دارد، از جمله گزارشي از كوئينتوس كورتيوس روفوس، مؤلف رومي (زندگي در حدود قرن اول ميلادي)، كه بنا بر آن پيشاپيش سپاه داريوش سوم، 365 مردجوان، به تعداد روزهاي سال، حركت ميكردند (بيكرمان، ص 788ـ789). اگر چه چنين رواياتي به تنهايي، مبين رواج نوعي گاهشماري شمسي در دوره هخامنشي نيست، بحثهاي گوناگوني درباره زمان رواج نخستين صورت گاهشماري شمسي يا آرايههاي كبيسههاي آن صورت گرفتهاست؛ از جمله رواج گاهشماري با طول سال 360 روز يا 365 روز در آغاز دوره ساساني (براي آگاهي از خلاصه اين بحثها نک: تقيزاده، ج 10، ص 50 ـ53؛ عبداللهي، 1366 ش، ص 177ـ201). اما با استناد به روش اعمال كبيسه يك ماهه در هر 120سال، براي تطبيق فصول در گاهشماريهاي «وَهيژكي»، رواج گاهشماريهايي با طول سال شمسي در قرن چهارم قبل از ميلاد در ايران تأييد ميشود (نک: عبداللهي، 1366 ش، ص 358ـ359،